علی اسلامی

نگارش دهم. درس5 نگارش دهم

لطفاً سریع صفحه ۸۳ مثل زبان سرخ برام بفرستید معرکه میدم

جواب ها

جواب معرکه

FaTi

نگارش دهم

در روزگار قدیم وزیر دانا و خردمندی بود که برای اینکه از خانه به قصر برود عهد روز از میدان شهر عبور میکرد.وزیر دانا و خردمند که صبح فقر و بیچارگی مردم را میدید بسیار خشمگین و عصبانی شد. روزی تحمل وزیر تمام شد و وقتی که به قصر رسید به نزد شاه رفت و برای او از فقر و بیچارگی مردم گفت،هنگامی که وزیر صحبت میکرد افراد شاه و خود شاه فقط به خوشگذرانی و تفریح مشغول بودند. شاه از حرف های وزیر خشمگین شد و دستور داد وزیر را بکشند و جنازه اش را در میدان شهر آویزان کنند تا درس عبرتی برای دیگران شود. مرد ببری زمانی که این صحنه را دید گفت زبان سرخ،سرسبز میدهد بر باد.

سوالات مشابه درس5 نگارش دهم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام